ذکر مصائب ورود سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا
طور سینا بوده گویا سینۀ این سرزمین ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین هفت پرده خَلق شد از سجده بر این آستان بارگاه قدس بر این خاک میساید جبین کعبه مشغول طواف خیمهگاه اقدسـش بـا نـوای «ادْخُـلـُوهـا بِـسـَلامٍ آمِـنـِـين» فخـر بـفـروشد زمین کربلا بر آسمـان چون که با خون حسین بن علی گشته عجین نامهـایش غـاضِـریه، عَـقـر یا کـرببلا هر کدام از نامها با مقـتلی گشته قرین آیـههـای قـدر مـیآیـنـد بـا هـم کـربـلا کـاروان آیــههـای نــور قـرآن مـبـیـن یک به یک حوریهها مستوره و بین حجاب پـردهدار مـحـمـل آنهـا یل اُمُّ الـبـنـیـن شد مطاف نُه فلک قنداقۀ شیرخوارهاش حـاجـی گـهـوارۀ او آسـمـان هـفـتـمین آمده زهـرای مـرضیه به استـقـبالـشان پـیـشـواز کاروان آمد امـیـرالمـؤمـنین پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر بال بگشاید به زیر پای او روح الامین خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول آسـمانها نـیـز از اندوه او اندوهـگـین گفت بانو این زمین بوی جدایی میدهد میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین مریم و آسیه و هاجـر عزادارت شدند نوحه خوانی میکند زهرا برایت اینچنین گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین خاک بر رخسارۀ "خدُّ التَریب" من نشست آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین" آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود خـیمه و عـمامه و انگـشـتری شاه دین "یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد نیزهها خوردی به وقت گفتن "هل مِن مُعین" |